5 شنبه بعد از یک سال کش و قوس محمدحسین و خانوادش میان خونمون، احسان تماس میگرفت که من ولت نمیکنم و تو ازدواج کن اما من تا آخر عمر باهاتم.. بلاکش کردم، از همه جا .. خدا کنه زودتر این روزای نا امیدکننده تموم بشه و با محمدحسین بریم یه گوشه بلکه آروم بگیریم
خدایا باور ندارم که بخای راهی رو جلو چشام بذاری ک تنهایش دوباره منو سمت خودکشی و مرگ و قرص های اعصاب و روان بکشونه. خدایا بهم آرامش عطا کن . خدایا قلبمو بگیر تو دستات خدایا ازش دور میشم میگذرم توو پناه خودت.. من از تنهایی میترسم خدا..
یک هفته انتظار کشیدم، منتظر یک تماس بودم ...
بعد یک هفته زنگ زد، ولی اونی نبود که قبلا بود...
رفتم حموم کلی شیون و ناله کردم ... انقد چنگ زدم پاهامو که جاش موند.. آروم ترم اما تهی، اما باید بمیرم ... هر روز که میگذره بیشتر می فهمم عاقبت من خودکشیه
از مسعود جدا شدم، در واقع ولش کردم. هر چند سخت اما بهترین کاره. حالا بره با تمام دخترای اینستا و تلگرام و اصلا کل دنیا بلاسه، چقد بده ی پسر انقد آدم سطحی باشه ک تو روابطش به این لاس زدن های رو حوضی راضی باشه.
دیروز با مسعود رفتیم کنسرت علیزاده، لبامو بوسید سه بار
توفیق برگشت، اومد دیدنم، کلی دستامو بوسید، گف گه خوردم گفتم ازت نفرت دارم،
بعدش اومدیم خونه و دیگه تلفنای منو جواب نداد
این روانی منو حسابی بهم ریخت.. بر نمیگرده این سری ..
بیشتر از شوهر و دوس پسر، یه حامی میخوام یه مرد .. یه دلسوز، یه پدر
واسه همین به توفیق بیشتر نیاز داشتم ..
وعده ی بهشت به تموم نداشته ها خاک تو سر ترین واکنشیه که میشه نشون داد.
وعده ی بهشت رو به بدبخت، بیچاره، درمونده ها میدن تا خودشون با بهترین شرایط زندگی کنن.
بهشت ارزونی خودتون
داشتم خواب و بیدار حمید رو میدیدم، داشتم پیش خودم فکر میکردم چرا و چرا و چرا رفت، همون میون اومده آخرین پست لاینمو لایک کرده، این آخرین حرکتش از تابستون پارساله ..
گفتم تو چرا خواب سرابی
خواب و سراابی ...
مادرم اعتقاد داره من همه چی و عن میبینم؛ یه چسه و چس مثقال واحد اصلی زندگیمه و بجای ایشون از عن آقا بهره میبرم و دم به دقیقه در حال جمله بندی برای ریدن به آدما و زندگی ام
ریدم به این همه فاصله طبقاتی این همه زجری که میکشم
خونه های متمول لعنتی
ریدم به اون فیش حقوقی 250 ملیونی که حقوقه ده سال زندگی و سگ دو زدن منه
ساعت یک و سی و هفت دقیقه یکی به حسابم دوملیون و صد ریخت و در ساعت یک و سی و نه دقیقه هر چی تو کارتم پول داشتم خالی کرده .. پی گیرشم ببینم چطو کلاه برداری کردن .. فقط سگ توی این شانس پوله بشدت احتیاجم بود..
اینم از کادو تخمی تولد امسالم ..
باشه خدا باز دستور بده اذیتم کنن ..
چند روز درگیر کار ورود دیتا برای شرکت و پروژه ی پیست و ام وی ام ها بودم..
خیر الهی خیلی تیکه است .. میخوامش
ریدم به مدرک ارشد و وضعیت شغلی ام
چطوری مردم پارتی دار میشن؟
ما که جد اندر جدمون همینجور ریدمون بودن
دیشب هی از خواب پریدم و هی خوابیدم و هی باز بخوابم اومدی،
چقدر بغل کردنت دلچسبه لعنتی
چقدر باید بگذرد، تا آدمی بوی تن کسی را که دوست داشته از یاد ببرد ؟