یک هفته انتظار کشیدم، منتظر یک تماس بودم ...
بعد یک هفته زنگ زد، ولی اونی نبود که قبلا بود...
رفتم حموم کلی شیون و ناله کردم ... انقد چنگ زدم پاهامو که جاش موند.. آروم ترم اما تهی، اما باید بمیرم ... هر روز که میگذره بیشتر می فهمم عاقبت من خودکشیه