شرقِ بنفشه

مثل سکوت های میان کلام های محبت عریانم

شرقِ بنفشه

مثل سکوت های میان کلام های محبت عریانم

عزیزکم

صمیر عزیزم ... خیلی چیزا هست که نمیشه نه واسه کسی گفت و نه انتظار داشت کسی متوجه اون بشه ... مثل دوست داشتن تو .. مثل بهارستان تا خاوران، مثل بازار حضرتی، مثل مراقبت هات از من، آخ که صدات تو گوشمه مثل چشمای عسلیت، مثل وحشی بودنت، مثل آرامشی که به من میدادی، کاش میتونستم بیام و کنارت توی قبر دراز بکشم...


تفاوت آدما عجیب غصه داره .. کاش شبیه هم بودیم، راستی صمیر تو که شکیبا رو دوست داشتی ... چرا من لایق خال سینه ی تو شدم، امشب میخوام تمام زخماتو ببوسم، توام برو از خدا یه شیشه مشروب بگیر و بخور گور پدر همه ی ما دخترا ...

آروم بخواب عزیزم .. شب طولانیه


بغضی ته گلوم محکم نشسته انگار که عریون داشته باشم، درد داره عجیب

من باید ببارم ...